غم عشق
cat
green
dark
 
 
 
از اينكه به سايت ما امده ايد تشكر ميكنيم و اميدوارم كه لحظات خوشي را با ما سپري كنيد.

غم عشق

نويسنده: حسین اسدالله زاده | ساعت: 20:15

 

مطالب عاشقانه

 

غم که می‌آید در و دیوار ، شاعر می‌شود

 

 

در تو زندانی‌ترین رفتار شاعر می‌شود

 

 

می‌نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی

 

 

خط‌کش و نقاله و پرگار ، شاعر می‌شود

 

 

تا چه حد این حرف‌ها را می‌توانی حس کنی ؟

 

 

حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می‌شود

 

 

تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم

 

 

از تو تا دورم دلم انگار شاعر می‌شود

 

 

باز می‌پرسی: چه‌طور این‌گونه شاعر شد دلت ؟

 

 

تو دلت را جای من بگذار شاعر می‌شود !

 

 

گرچه می‌دانم نمی‌دانی چه دارم می‌کشم

از تو می‌گوید دلم هر بار شاعر می‌شود

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی است خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال.عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سر می زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می گیرد.

 

مطلب عاشقانه

 

دریا رو دوست دارم ولی

نمی خواهم دریا باشم!

کویر رو دوست ندارم ولی

همیشه مثل کویر بودم!

حالا بعد از یه عمر کویری بودن یه روز دریایی شدم

دریایی که طوفانیه و همه چیز رو با خودش میبره

منم همه چیزو با خودم بردم ٬ بردم به دنیای کویر

دنیای آروم وبیصدا!!!!

----------------------------

این روزها

غض من نمی ترکد

 انگار کسی درون من ایستاده و پا روی خر خره ی هق هقم گذاشته است...

 

این شب ها
چشم های من خسته است
گاهی ....... ، گاهی ........

 

دو بیمار و یک پنجره....

 

 

در بیمارستانی


 

نی دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند. تخت او در کنار تنها پنجره ی اتاق بود. اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد. و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد. آنها ساعت ها با یکدیگر صحبت می کردند. از همسر ... خانواده و ..

 

هر روز بعد از ظهر بیماری که تختش کنار پنجره بود می نشست و تمام چیزهایی که بیرون پنجره می دید برای هم اتاقیش توصیف می کرد. بیمار دیگر در مدت این یک ساعت با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون جانی تازه می گرفت.

 

این پنجره رو به یک پارک بود که دریاچه ی زیبایی داشت. مرغابیها و قوها در دریاچه شنا می کردند و کودکان با قایق های تفریحی شان در آب سرگرم بودند. درختان کهن به منظره ی بیرون زیبایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق دوردست دیده می شد. همان طور که مرد در کنار پنجره این جزییات را توصیف می کرد هم اتاقیش چشمانش را می بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می کرد.

 

روزها و هفته ها سپری شد.

 

یک روز صبح ... پرستاری که برای شستشوی آنها آب می آورد جسم بی جان مرد را کنار پنجره دید که در خواب و با آرامش از دنیا رفته بود. پرستار بسیار ناراحت شد و از مستخدمان بیمارستان خواست که آن مرد را از اتاق خارج کنند. مرد دیگر خواهش کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند. پرستار این کار را با رضایت انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد اتاق را ترک کرد.

 

آن مرد به آرامی و با درد بسیار ... خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیندازد. بالاخره او می توانست این دنیا را با چشمان خودش ببیند.

در عین ناباوری او با یک دیوار مواجه شد. مرد پرستار را صدا زد و با حیرت پرسید که چه چیزی هم اتاقیش را وادار می کرده چنین مناظر دل انگیزی برای او توصیف کند؟ پرستار پاسخ داد: "شاید او می خواسته به تو قوت قلب بدهد. آن مرد اصلا نابینا بود و حتی نمی توانست دیوار را ببیند."  

 

 جلسه محاکمه عشق

 

 

جلسه محاکمه عشق بود

 

 

 

 و عقل قاضی ، و عشق محکوم ....

 

 به

 

 

دلیل تبعید به دورترین نقطه مغز یعنی فراموشی ، قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه اعضا با او مخالف بودند قلب شروع کرد به طرفداری از عشق ، آهای چشم مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدن چهره زیبایش را داشتی ، ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی وشما پاها که همیشه در آرزوی رفتن به سویش بودید حالا چرا اینچنین با او مخالفید ؟

 

 

 

همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند ، تنها عقل و قلب در جلسه ماندند عقل گفت: دیدی قلب همه از عشق بی زارند ، ولی متحیرم با وجودی که عشق بیشتر از همه تورا آزرده چرا هنوز از او حمایت میکنی !؟ قلب نالید و گفت: من بی وجود عشق دیگر نخواهم بود و تنها تکه گوشتی هستم که هر ثانیه کار ثانیه قبل را تکرار میکند و

 فقط با عشق میتوانم یک قلبی واقعی باشم

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

سعید
ساعت16:29---7 فروردين 1391
سلام.
وباگت قشنگه.
با هم تبادل لینک کنیم؟


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





 
 
مکث تمپ | قالب هاي رايگان وبلاگ | قالب هاي بلاگفا | قالب هاي ميهن بلاگ | قالب هاي پرشين بلاگ | قالب هاي بلاگ اسکاي | قالب هاي ديتالايف | پوسته هاي وردپرس | ام گرافيك | M Graphic